گذشتهی ساده:
fearedشکل سوم:
fearedسومشخص مفرد:
fearsوجه وصفی حال:
fearingشکل جمع:
fearsوحشت، هراس، خوف، بیم، ترس
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح متوسط
fear of death
ترس از مرگ
He was overcome by fear.
ترس او را تحتتأثیر قرار داده بود.
the fear of something after death
(شکسپیر) ترس از چیزی پس از مرگ
God-fearing people
آدمهای خداترس
ترسیدن همراه با احترام، هراس داشتن، بیم داشتن، خوف داشتن، ترسیدن از
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I fear defeat.
من از شکست میترسم.
Fear God and love his creatures.
از خدا بترس و مخلوقات او را دوست بدار.
نگران بودن، واهمه داشتن، شک و تردید داشتن، ترسیدن
I fear I have already made enough mistakes.
نگرانم که هماکنون به اندازهی کافی اشتباه کردهام.
The fear that it might rain.
نگرانی از اینکه ممکن است باران بیاید.
She feared for the health of her children.
او نگران سلامتی بچههایش بود.
I did not knock on the door for fear of waking you up.
در نزدم تا بیدار نشوی.
There is not much fear of an enemy attack.
احتمال حملهی دشمن کم است.
There was no fear of any difficulty.
احتمال هیچگونه اشکالی وجود نداشت.
I fear I am late.
مثل اینکه متأسفانه دیر آمدهام.
تا اینکه، مباد، چون نمیخواستم که ...
با ترس و لرز، در واهمهی زیاد
از ترس جان خود، از ترس مرگ
احتمال زیادی وجود ندارد، جای ترس نیست
موجب ترس نشدن، واهمه نداشتن
ابداً، قطعاً نه
put the fear of god into (somebody)
(کسی را) حسابی ترساندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fear» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fear