ترسیدن، تردید کردن، دستپاچه شدن، دودل شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I was going to try bungee jumping, but I got cold feet.
میخواستم بانجی جامپینگ را امتحان کنم اما یک دفعه ترسیدم.
The plan failed after sponsors got cold feet.
پس از آنکه اسپانسرها دودل شدند، نقشه شکست خورد.
(عامیانه) ترسیدن، دستخوش واهمه شدن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «cold feet» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cold-feet