آیکن بنر

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌ روسی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Falter

ˈfɒːltər ˈfɔːltə ˈfɔːltə

معنی falter | جمله با falter

noun verb - intransitive

گیرکردن، لکنت زبان پیدا کردن، با شبهه و تردید سخن گفتن، تزلزل یا لغزش پیداکردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The famine-stricken men faltered out of the hut and knelt in front of us.

مردان قحطی‌زده تلوتلوخوران از کلبه بیرون آمدند و جلو ما زانو زدند.

I am faltering, hold my hand

(سنایی) من بلخشیده‌ام تو دستم گیر

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The accused spoke in a faltering voice.

متهم با صدایی لرزان سخن می‌گفت.

to falter under enemy fire

زیر آتش دشمن خود را باختن

The country's economy was faltering.

اقتصاد کشور متزلزل شده بود.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد falter

  1. verb stumble, stutter
    Synonyms:

ارجاع به لغت falter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «falter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/falter

لغات نزدیک falter

پیشنهاد بهبود معانی