گیرکردن، لکنت زبان پیدا کردن، با شبهه و تردید سخن گفتن، تزلزل یا لغزش پیداکردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The famine-stricken men faltered out of the hut and knelt in front of us.
مردان قحطیزده تلوتلوخوران از کلبه بیرون آمدند و جلو ما زانو زدند.
I am faltering, hold my hand
(سنایی) من بلخشیدهام تو دستم گیر
The accused spoke in a faltering voice.
متهم با صدایی لرزان سخن میگفت.
to falter under enemy fire
زیر آتش دشمن خود را باختن
The country's economy was faltering.
اقتصاد کشور متزلزل شده بود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «falter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/falter