گذشتهی ساده:
tripped upشکل سوم:
tripped upسومشخص مفرد:
trips upوجه وصفی حال:
tripping upزمین خوردن (بهعلت گیر کردن پا)، پا انداختن برای کسی، سکندری خوردن
She tripped up on the doorstep while carrying groceries.
او هنگام حمل خریدها پایش به آستانهی در گیر کرد و زمین خورد.
He accidentally tripped his brother up while running through the hallway.
او هنگام دویدن در راهرو ناخواسته برای برادرش پا انداخت و باعث زمین خوردنش شد.
اشتباه کردن، خطا کردن، به اشتباه انداختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The lawyer tried to trip the witness up with confusing questions.
وکیل تلاش کرد با پرسشهای گیجکننده، شاهد را به اشتباه بیندازد.
She almost tripped up when answering the tricky math question.
هنگام پاسخ دادن به سؤال پیچیدهی ریاضی، نزدیک بود خطا کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trip up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trip-up