آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

Trip Up

ˈtrɪp ʌp ˈtrɪp ʌp

گذشته‌ی ساده:

tripped up

شکل سوم:

tripped up

سوم‌شخص مفرد:

trips up

وجه وصفی حال:

tripping up

معنی trip up | جمله با trip up

phrasal verb

زمین خوردن (به‌علت گیر کردن پا)، پا انداختن برای کسی، سکندری خوردن

She tripped up on the doorstep while carrying groceries.

او هنگام حمل خریدها پایش به آستانه‌ی در گیر کرد و زمین خورد.

He accidentally tripped his brother up while running through the hallway.

او هنگام دویدن در راهرو ناخواسته برای برادرش پا انداخت و باعث زمین خوردنش شد.

phrasal verb informal

اشتباه کردن، خطا کردن، به اشتباه انداختن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

The lawyer tried to trip the witness up with confusing questions.

وکیل تلاش کرد با پرسش‌های گیج‌کننده، شاهد را به اشتباه بیندازد.

She almost tripped up when answering the tricky math question.

هنگام پاسخ دادن به سؤال پیچیده‌ی ریاضی، نزدیک بود خطا کند.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت trip up

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «trip up» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ مهر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trip-up

لغات نزدیک trip up

پیشنهاد بهبود معانی