امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Fame

feɪm feɪm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    famed
  • شکل سوم:

    famed
  • سوم‌شخص مفرد:

    fames
  • وجه وصفی حال:

    faming

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive uncountable B2
شهرت، نام، آوازه، مشهور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- During his own lifetime, the fame of Hafez had even reached India.
- آوازه‌ی حافظ در زمان حیات خودش تا هندوستان هم رسیده بود.
- to rise to fame
- نامور شدن، مشهور شدن
- This innovation brought him fame and fortune.
- این نوآوری برایش شهرت و ثروت آورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fame

  1. noun celebrity
    Synonyms: acclaim, acclamation, account, acknowledgment, character, credit, dignity, distinction, éclat, elevation, eminence, esteem, estimation, exaltation, favor, glory, greatness, heyday, honor, illustriousness, immortality, kudos, laurels, luster, majesty, name, nobility, note, notoriety, place, popularity, position, preeminence, prominence, public esteem, rank, recognition, regard, renown, rep, report, reputation, repute, splendor, standing, stardom, station, superiority

لغات هم‌خانواده fame

ارجاع به لغت fame

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fame» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fame

لغات نزدیک fame

پیشنهاد بهبود معانی