گذشتهی ساده:
famedشکل سوم:
famedسومشخص مفرد:
famesوجه وصفی حال:
famingشهرت، نام، آوازه، مشهور کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
During his own lifetime, the fame of Hafez had even reached India.
آوازهی حافظ در زمان حیات خودش تا هندوستان هم رسیده بود.
to rise to fame
نامور شدن، مشهور شدن
This innovation brought him fame and fortune.
این نوآوری برایش شهرت و ثروت آورد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fame» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fame