با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Acclamation

ˌækləˈmeɪʃn ˌækləˈmeɪʃn
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    acclamations

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    آفرین، تحسین، احسنت، تحسین و شادی، اخذ رأی زبانی
    • - All her statements were greeted with acclamation.
    • - همه‌ی اظهاراتش با تحسین و کف زدن حضار مواجه شد.
    • - She was elected by acclamation.
    • - با رأی شفاهی انتخاب شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد acclamation

  1. noun enthusiastic expression of approval
    Synonyms: acclaim, adulation, applause, approbation, big hand, cheer, cheering, cheers, hand, honor, jubilation, laudation, ovation, plaudits, salutation, standing O, tribute
    Antonyms: disapproval;

ارجاع به لغت acclamation

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «acclamation» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/acclamation

لغات نزدیک acclamation

پیشنهاد بهبود معانی