با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Notoriety

ˌnoʊt̬əˈraɪət̬i ˌnəʊtəˈraɪəti
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    notorieties

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
انگشت‌نمایی، رسوایی، بدنامی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- His escape from jail increased his notoriety.
- فرار او از زندان بدنامی او را شدیدتر کرد.
- He wanted to become famous and popular but all he gained was notoriety.
- او می‌خواست مشهور و محبوب بشود؛ ولی تنها چیزی که نصیب او شد، رسوایی بود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد notoriety

  1. noun reputation
    Synonyms: ballyhoo, celebrity, center stage, dishonor, disrepute, éclat, fame, flak, infamy, ink, name, obloquy, opprobrium, renown, rep, scandal, splash, spotlight, wise

ارجاع به لغت notoriety

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «notoriety» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/notoriety

لغات نزدیک notoriety

پیشنهاد بهبود معانی