گذشتهی ساده:
splashedشکل سوم:
splashedسومشخص مفرد:
splashesوجه وصفی حال:
splashingشکل جمع:
splashesپاشیدن، خیس کردن
شکل عامیانه در انگلیسی بریتانیایی: splosh
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی کاربردی فوق متوسط
A car passed by and splashed us with muddy water.
اتومبیلی رد شد و به ما آب گلآلود پاشید.
Paul splashed cologne on his face.
پال به صورتش ادوکلن پاشید.
Don't splash your dress.
پیراهنت را لک نکن.
Some painters merely splash paint on the canvas.
برخی نقاشان فقط رنگ را بر کرباس میپاشند.
I splashed out » 400 for a new watch.
چهار صد لیره برای یک ساعت نو ولخرجی کردم.
The sunlight splashed over her golden hair.
نور خورشید بر گیسوان زرین او میدرخشید.
Sunset colors were splashed across the sky.
رنگهای غروب آفتاب در سرتاسر آسمان پراکنده شده بودند.
آببازی کردن، ورجهوورجه کردن در آب
شکل عامیانه در انگلیسی بریتانیایی: splosh
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The children were splashing in the pool.
بچهها در حوض ورجهوورجه میکردند.
He splashed overboard and swam ashore.
از قایق شلپی بیرون پرید و تا ساحل شنا کرد.
منتشر کردن، چاپ کردن، نمایش دادن (بهطور برجسته)
The paper splashed the story on page one.
روزنامه آن ماجرا را در صفحهی اول با حروف بزرگ چاپ کرد.
Revolutionary slogans were splashed on the walls of the city.
بر در و دیوار شهر شعارهای انقلابی نوشته بودند.
قطره، پاشش، لکه، چکه
There is a big splash of paint on the floor.
در کف اتاق، لکهی بزرگ رنگ وجود دارد.
A splash of milk fell into the batter.
یک قطره شیر، داخل خمیر ریخته شد.
just a splash of vodka, please
لطفاً فقط کمی ودکا
شِلپشلوپ، صدای پاشیدن آب
The big stone hit the water with a splash.
سنگ بزرگ با صدای شلپ بر آب خورد.
A sudden splash startled everyone on the dock.
شِلپشلوپ ناگهانی آب، همه را روی اسکله ترساند.
جلوه، چیز روشن، برجسته، قابل توجه
She made a splash at the party with her new hairstyle.
با مدل موی جدیدش، در مهمانی توجه همه را جلب کرد.
The festival brought a splash of life to the quiet town.
جشنواره، جلوهای از زندگی به شهر آرام بخشید.
خبر مهم، تیتر داغ، خبر جنجالی، خبر برجسته
The scandal made a splash across all media outlets.
این رسوایی در تمامی رسانهها، خبر مهمی شد.
His new film made a big splash.
فیلم جدید او سر و صدای زیادی به پا کرد.
لکه یا قطعهای رنگین، بخش پوشیده از رنگ
سر و صدا ایجاد کردن، جلب توجه کردن، گرفتن
گذشتهی ساده splash در زبان انگلیسی splashed است.
شکل سوم splash در زبان انگلیسی splashed است.
وجه وصفی حال splash در زبان انگلیسی splashing است.
سومشخص مفرد splash در زبان انگلیسی splashes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «splash» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/splash