فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Slush

slʌʃ slʌʃ

گذشته‌ی ساده:

slushed

شکل سوم:

slushed

سوم‌شخص مفرد:

slushes

وجه وصفی حال:

slushing

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

گل‌وشل، برفابه، برف آبکی، برف نیمه‌آب‌شده

We slushed through the field.

از میان برفابه‌ی مزرعه رد شدیم.

The sun turned the snow into slush.

خورشید برف‌ها را آبکی کرد.

noun countable uncountable

انگلیسی آمریکایی یخ‌دربهشت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

I love sipping on a refreshing slush on a hot summer day.

من عاشق نوشیدن یخ‌دربهشتی خنک در یک روز گرم تابستان هستم.

I added a splash of fruit juice to my slush to give it an extra burst of flavor.

من مقداری آب‌میوه به یخ‌دربهشت اضافه کردم تا طعم بیشتری به آن بدهم.

noun uncountable

(نوشته یا بیان) احساسی، عاشقانه

The poet's words were nothing but slush, lacking substance.

سخنان شاعر چیزی جز بیان عاشقانه و بی‌محتوا نبود.

The speaker's words dripped with slush.

از کلام گوینده بیان احساسی می‌چکید.

noun uncountable

لجن، گل‌ولای، باتلاق

I slipped and fell in the slush while walking home from work.

درحالی‌که از محل کار به خانه می‌رفتم، لیز خوردم و در گل‌ولای افتادم.

Be careful not to slip on the slush outside.

مواظب باشید روی لجن‌های بیرون لیز نخورید.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slush

  1. noun a viscous, usually offensively dirty substance
    Synonyms:
    mud sludge muck ooze slime slop mire refuse pulp slosh ice snow melting snow sluice drivel drenching
  1. verb to soil with mud
    Synonyms:
    muddy mud splash slosh mire bemire slosh around splosh slush around muck

ارجاع به لغت slush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slush

لغات نزدیک slush

پیشنهاد بهبود معانی