گذشتهی ساده:
slushedشکل سوم:
slushedسومشخص مفرد:
slushesوجه وصفی حال:
slushingگلوشل، برفابه، برف آبکی، برف نیمهآبشده
We slushed through the field.
از میان برفابهی مزرعه رد شدیم.
The sun turned the snow into slush.
خورشید برفها را آبکی کرد.
انگلیسی آمریکایی یخدربهشت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I love sipping on a refreshing slush on a hot summer day.
من عاشق نوشیدن یخدربهشتی خنک در یک روز گرم تابستان هستم.
I added a splash of fruit juice to my slush to give it an extra burst of flavor.
من مقداری آبمیوه به یخدربهشت اضافه کردم تا طعم بیشتری به آن بدهم.
(نوشته یا بیان) احساسی، عاشقانه
The poet's words were nothing but slush, lacking substance.
سخنان شاعر چیزی جز بیان عاشقانه و بیمحتوا نبود.
The speaker's words dripped with slush.
از کلام گوینده بیان احساسی میچکید.
لجن، گلولای، باتلاق
I slipped and fell in the slush while walking home from work.
درحالیکه از محل کار به خانه میرفتم، لیز خوردم و در گلولای افتادم.
Be careful not to slip on the slush outside.
مواظب باشید روی لجنهای بیرون لیز نخورید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slush» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slush