با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Slush

slʌʃ slʌʃ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - intransitive
    آب و هوا لجن، گل‌وشل، برفاب، برف آبکی، گل نرم، دوغاب، با چلپ‌وچلوپ شستن، با دوغاب پر کردن
    • - The sun turned the snow into slush.
    • - خورشید برف‌ها را آبکی کرد.
    • - We slushed through the field.
    • - از میان برفاب مزرعه رد شدیم.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد slush

  1. noun A viscous, usually offensively dirty substance
    Synonyms: mire, mud, slop, sludge, melting snow, muck, drenching, drivel, ooze, ice, slime, pulp, refuse, slosh, sluice, snow
  2. verb To soil with mud
    Synonyms: bemire, mire, slosh, muck, splash, mud, muddy, splosh, slosh around, slush around

ارجاع به لغت slush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/slush

لغات نزدیک slush

پیشنهاد بهبود معانی