آخرین به‌روزرسانی:

Slime

slaɪm slaɪm

شکل جمع:

slimes

معنی و نمونه‌جمله

noun verb - transitive

لجن و گل، لعاب، چیز چسبناک، لجن‌مال کردن، خزیدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

The snails left a trail of slime on the road.

حلزون‌ها اثر لزج و چسبناکی از خود روی جاده به‌جا گذاشتند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد slime

  1. noun muck, gelled waste
    Synonyms:
    mud goo gunk sludge ooze scum mire glop mucus fungus

سوال‌های رایج slime

شکل جمع slime چی میشه؟

شکل جمع slime در زبان انگلیسی slimes است.

ارجاع به لغت slime

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «slime» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slime

لغات نزدیک slime

پیشنهاد بهبود معانی