شکل جمع:
slimesلجن و گل، لعاب، چیز چسبناک، لجنمال کردن، خزیدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The snails left a trail of slime on the road.
حلزونها اثر لزج و چسبناکی از خود روی جاده بهجا گذاشتند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «slime» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/slime