آیکن بنر

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Playboy

ˈpleɪbɔɪ ˈpleɪbɔɪ

شکل جمع:

playboys

معنی playboy | جمله با playboy

noun countable

مرد عیاش، پول‌دار خوش‌گذران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

Despite his reputation as a playboy, he was actually a hardworking entrepreneur.

باوجود شهرتش به‌عنوان مردی خوش‌گذران، او در واقع کارآفرین سخت‌کوشی بود.

The movie tells the story of a young playboy who learns the value of responsibility.

این فیلم داستان جوانی عیاش را روایت می‌کند که ارزش مسئولیت‌پذیری را یاد می‌گیرد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد playboy

  1. noun philanderer
    Synonyms:
    womanizer ladies' man player wolf lady-killer chaser tomcat rake sport operator swinger gay dog rounder lover boy pleasure seeker cat heavy hitter night owl make-out artist whorehound speed killer
    Antonyms:
    playgirl

سوال‌های رایج playboy

شکل جمع playboy چی میشه؟

شکل جمع playboy در زبان انگلیسی playboys است.

ارجاع به لغت playboy

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «playboy» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/playboy

لغات نزدیک playboy

پیشنهاد بهبود معانی