فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Wolf

wʊlf wʊlf
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    wolves

معنی و نمونه‌جمله

پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد wolf

  1. verb consume sloppily and fast
    Synonyms: bolt, cram, devour, gobble, gorge, gulp, guzzle, ingurgitate, pack, slop, slosh, stuff, swallow
    Antonyms: nibble

Idioms

ارجاع به لغت wolf

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wolf» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/wolf

لغات نزدیک wolf

پیشنهاد بهبود معانی