شکل جمع:
wolvesجانورشناسی گرگ، حریصانه خوردن، به وحشت انداختن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی جانورشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He wolfed down the bread and left.
نان را بلعید و رفت.
وسایل زندگی را فراهم کردن، خود را برای روز مبادا آماده کردن
گرگی در لباس گوسفند، گرگی در لباس میش
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wolf» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wolf