گذشتهی ساده:
gobbledشکل سوم:
gobbledسومشخص مفرد:
gobblesوجه وصفی حال:
gobblingحریصانه خوردن، تند خوردن، قورت دادن، صدای بوقلمون در آوردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The bear caught and gobbled the fish in an instant.
خرس در یک لحظه ماهی را گرفت و بلعید.
Customers gobbled up the shares entirely.
مشتریان مشتاقانه کلیهی سهام را خریدند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «gobble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/gobble