با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Guzzle

ˈɡʌzl ˈɡʌzl
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • adverb
    بلعیدن، حریصانه خوردن، سرکشیدن
    • - He guzzled the glass of Doogh.
    • - لیوان دوغ را سر کشید.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد guzzle

  1. verb drink down fast
    Synonyms: bolt, booze, carouse, cram, devour, englut, gobble, gorge, gormandize, imbibe, ingurgitate, knock back, quaff, slop, slosh, soak, swig, swill, tipple
    Antonyms: sip

ارجاع به لغت guzzle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «guzzle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/guzzle

لغات نزدیک guzzle

پیشنهاد بهبود معانی