Englut

آخرین به‌روزرسانی:

معنی

adverb
بلع کردن، قورت دادن، سیرکردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد englut

  1. verb Overeat or eat immodestly; make a pig of oneself
    Synonyms: gorge, ingurgitate, overindulge, glut, stuff, engorge, overgorge, overeat, gormandize, gormandise, gourmandize, binge, pig-out, satiate, scarf out
  2. verb To swallow (food or drink) greedily or rapidly in large amounts
    Synonyms: bolt, down, engorge, gobble, gulp, guzzle, ingurgitate, swill, wolf

ارجاع به لغت englut

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «englut» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/englut

لغات نزدیک englut

پیشنهاد بهبود معانی