گذشتهی ساده:
engorgedشکل سوم:
engorgedسومشخص مفرد:
engorgesوجه وصفی حال:
engorgingپزشکی متورم شدن، ورم کردن، پر کردن (از خون یا مایع)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی پزشکی
During inflammation, the affected area may engorge with fluid.
در هنگام التهاب، ناحیهی آسیبدیده ممکن است با مایع ورم کند.
The tissue began to engorge as blood rushed into the area.
وقتی که خون به آن ناحیه هجوم آورد، بافت شروع به متورم شدن کرد.
زیستشناسی تغذیه کردن، خوردن (در حشرات، معمولاً خوردن خون و سپس متورم شدن)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی زیستشناسی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Once the leech engorged, it detached and fell off.
وقتی زالو از خون تغذیه کرد، جدا شد و افتاد.
Fleas can engorge on their host's blood in a matter of minutes.
ککها میتوانند در عرض چند دقیقه خون میزبان خود را بخورند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «engorge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/engorge