فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Overeat

ˌoʊvərˈiːt ˌəʊvərˈiːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

  • verb - transitive verb - intransitive
    پرخوردن
    • - Those who overeat become fat.
    • - آن‌هایی که زیادی می‌خورند چاق می‌شوند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد overeat

  1. verb eat too much
    Synonyms: binge, eat like a horse, feast, gluttonize, gorge, gourmandize, overindulge, pack it away, pig, pig out, put it away, scarf, stuff oneself, stuff one’s face, surfeit
    Antonyms: diet, fast

ارجاع به لغت overeat

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overeat» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/overeat

لغات نزدیک overeat

پیشنهاد بهبود معانی