فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Overdue

ˌoʊvərˈduː ˌəʊvəˈdjuː

صفت تفضیلی:

more overdue

صفت عالی:

most overdue

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective

عقب‌افتاده، دیرشده، باتأخیر، گذشته‌از‌موعد، به‌تأخیر‌افتاده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

Your electricity bill is overdue. please pay it immediately to avoid disconnection.

قبض برق شما عقب‌افتاده است. لطفاً فوراً پرداخت کنید تا از قطع شدن آن جلوگیری شود.

The report is long overdue and the manager is getting impatient.

گزارش مدت‌هاست که موعدش گذشته و صبر مدیر دارد لبریز می‌شود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The airplane was more than two hours overdue.

هواپیما بیش از دو ساعت تأخیر داشت.

Your rent payment is overdue by two months.

پرداخت اجاره‌ی شما دو ماه دیرکرد دارد (عقب افتاده است).

Land reforms were long overdue.

در اصلاحات ارضی بسیار تعلل شده بود.

overdue bills

صورت‌حساب‌های دارای دیرکرد (پرداخت نشده)

an overdue ship

کشتی که در آمدن تأخیر دارد

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد overdue

  1. adjective late, behind schedule
    Synonyms:
    tardy behind schedule belated behind time unpunctual not punctual behindhand delinquent outstanding owing unpaid payable due long delayed held up hung up jammed unsettled mature
    Antonyms:
    early paid

ارجاع به لغت overdue

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «overdue» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/overdue

لغات نزدیک overdue

پیشنهاد بهبود معانی