دیر، بیموقع، بدقول، وقتنشناس
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She was unpunctual to every meeting.
او برای همهی جلسات دیر میکرد.
The unpunctual driver caused many commuters to be late for work.
رانندهی بدقول باعث شد مسافران زیادی دیر به محل کارشان برسند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «unpunctual» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/unpunctual