سومشخص مفرد:
jamsوجه وصفی حال:
jammingگیرکرده، گیرافتاده
This drawer is jammed.
این کشو گیر کرده است.
the jammed finger
انگشت گیرکرده
(از مردم و جمعیت) پُر، پُرشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
All the coaches were completely jammed.
همهی واگنها کاملاً پُر بودند.
the jammed stadium
ورزشگاهِ پُرشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «jammed» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/jammed