فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Fastened

سوم‌شخص مفرد:

fastens

وجه وصفی حال:

fastening

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B1

متصل، بسته‌شده، قفل‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

One of the fastened briefcases on the roof of the car was lost.

یکی از کیف‌های دستیِ بسته‌شده رویِ سقف خودرو گم شد.

a fastened shop

مغازه‌ی قفل‌شده

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد fastened

  1. adjective locked
    Synonyms:
    fixed secured tight tied

ارجاع به لغت fastened

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fastened» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fastened

لغات نزدیک fastened

پیشنهاد بهبود معانی