Fastened

آخرین به‌روزرسانی:
|
  • سوم شخص مفرد:

    fastens
  • وجه وصفی حال:

    fastening
  • adjective B1
    متصل، بسته‌شده، قفل‌شده
    • - One of the fastened briefcases on the roof of the car was lost.
    • - یکی از کیف‌های دستیِ بسته‌شده رویِ سقف خودرو گم شد.
    • - a fastened shop
    • - مغازه‌ی قفل‌شده
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fastened

  1. adjective locked
    Synonyms: fixed, secured, tied, tight

ارجاع به لغت fastened

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fastened» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fastened

لغات نزدیک fastened

پیشنهاد بهبود معانی