سومشخص مفرد:
fastensوجه وصفی حال:
fasteningمتصل، بستهشده، قفلشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
One of the fastened briefcases on the roof of the car was lost.
یکی از کیفهای دستیِ بستهشده رویِ سقف خودرو گم شد.
a fastened shop
مغازهی قفلشده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fastened» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fastened