Fastener

ˈfæsnər ˈfɑːsnə
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    fasteners
  • noun countable
    پوشاک چفت
    • - The tailor provided a replacement fastener for the broken one on my coat.
    • - خیاط یک چفت جایگزین برای چفت شکسته‌ی روی کتم قرار داد.
    • - Good quality fasteners ensure that the buttons on a shirt don't easily come off.
    • - چفت‌های با کیفیت خوب این اطمینان را به وجود می‌آورند که دکمه‌های روی پیراهن به‌راحتی جدا نمی‌شوند.
  • noun countable
    انگلیسی آمریکایی بست (حلقه یا نیم‌دایره‌ای که به چهارچوب در یا پنجره متصل است و چفت یا قفل در آن قرار می‌گیرد)
    • - I need to buy a new fastener for the window because the old one broke.
    • - باید بست جدیدی برای پنجره بخرم؛ زیرا بست قدیمی شکسته است.
    • - The door fastener was old and rusted, making it difficult to open and close.
    • - بست در کهنه و زنگ‌زده بود و باز و بسته کردن آن را دشوار می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد fastener

  1. noun holder
    Synonyms: bolt, buckle, button, catch, clasp, fastening, latch, lock, rivet, screw, snap

لغات هم‌خانواده fastener

  • noun
    fastener
  • verb - transitive
    fasten

ارجاع به لغت fastener

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «fastener» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/fastener

لغات نزدیک fastener

پیشنهاد بهبود معانی