امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Buckle

ˈbʌkl ˈbʌkl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    buckled
  • شکل سوم:

    buckled
  • سوم‌شخص مفرد:

    buckles
  • وجه وصفی حال:

    buckling
  • شکل جمع:

    buckles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
سگک، قلاب، پیچ، باسگک بستن، دست‌وپنجه نرم کردن، تسمه فلزی، چپ راست، خم شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- a belt with a large buckle
- کمربندی با سگک درشت
- Please buckle your seat belts.
- لطفاً کمربندهای ایمنی خود را ببندید.
- Despite all the pressures, he did not buckle under.
- باوجود همه‌ی فشارها سر تسلیم فرود نیاورد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buckle

  1. noun fastener with long pin
    Synonyms:
    catch clamp clasp clip fastening fibula harness hasp
  1. verb contort, warp
    Synonyms:
    bend bulge cave in collapse crumple distort fold twist yield
    Antonyms:
    flatten smooth

Phrasal verbs

  • buckle down

    دست‌به‌کار شدن، کوشیدن

  • buckle under

    تسلیم شدن، سر فرود آوردن، زه زدن

ارجاع به لغت buckle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buckle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/buckle

لغات نزدیک buckle

پیشنهاد بهبود معانی