فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Buckle

ˈbʌkl ˈbʌkl

گذشته‌ی ساده:

buckled

شکل سوم:

buckled

سوم‌شخص مفرد:

buckles

وجه وصفی حال:

buckling

شکل جمع:

buckles

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb

سگک، قلاب، پیچ، باسگک بستن، دست‌وپنجه نرم کردن، تسمه فلزی، چپ راست، خم شدن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

a belt with a large buckle

کمربندی با سگک درشت

Please buckle your seat belts.

لطفاً کمربندهای ایمنی خود را ببندید.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Despite all the pressures, he did not buckle under.

باوجود همه‌ی فشارها سر تسلیم فرود نیاورد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد buckle

  1. noun fastener with long pin
    Synonyms:
    clip fastening catch clasp clamp hasp harness fibula
  1. verb contort, warp
    Synonyms:
    twist distort bend crumple fold warp collapse yield bulge cave in
    Antonyms:
    smooth flatten

Phrasal verbs

buckle down

دست‌به‌کار شدن، کوشیدن

buckle under

تسلیم شدن، سر فرود آوردن، زه زدن

ارجاع به لغت buckle

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «buckle» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/buckle

لغات نزدیک buckle

پیشنهاد بهبود معانی