امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Bulge

bʌldʒ bʌldʒ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bulged
  • شکل سوم:

    bulged
  • سوم‌شخص مفرد:

    bulges
  • وجه وصفی حال:

    bulging
  • شکل جمع:

    bulges

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb
برآمدگی، شکم، تحدب، ورم، بالارفتگی، صعود، متورم شدن، باد کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- the bulge of a pregnant woman's stomach
- برآمدگی شکم زن آبستن
- a bulge in the wall
- شکم‌دادگی دیوار
- bulging eyes
- چشمان ورقلیده (بیرون‌زده)
- bulging muscles
- عضلات قلمبه سلمبه (پر از برجستگی)
- His file bulged with documents and evidence.
- پرونده‌ی او از اسناد و مدارک باد کرده بود (مملو بود).
- the bulge in the prices
- تورم قیمتها
- the bulge in the youth population
- افزایش سریع تعداد جوانان
نمونه‌جمله‌های بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد bulge

  1. noun swollen object
    Synonyms:
    appendage bagginess blob bump bunch bunching convexity dilation distention excess excrescence gibbosity growth hump intumescence jut lump nodulation nodule outgrowth outthrust projection prominence promontory protrusion protuberance sac sagging salience salient superfluity swelling tuberosity tumefaction tumor wart
    Antonyms:
    depression
  1. verb project outward
    Synonyms:
    bag balloon beetle belly bilge billow bloat blob bug out dilate distend enlarge expand extrude jut overhang poke pop out pouch protrude protuberate puff out sag stand out stick out swell
    Antonyms:
    cave in depress

Phrasal verbs

Idioms

ارجاع به لغت bulge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bulge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bulge

لغات نزدیک bulge

پیشنهاد بهبود معانی