گذشتهی ساده:
pokedشکل سوم:
pokedسومشخص مفرد:
pokesوجه وصفی حال:
pokingاین لغت در معنای ششم به شکل poké نیز نوشته میشود ولی شکل نوشتاری poke رایج است.
سیخونک زدن، سقلمه زدن، زدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
Since she was laughing too loud, I gave her a poke.
چون خیلی بلند میخندید به او سقلمهای زدم.
I poked him on the nose.
زدم توی دماغش.
You almost poked me in the eye with your pencil.
نزدیک بود مدادت را توی چشمم بزنی.
بیرون آوردن (سر و غیره)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She poked her head out of the window.
سرش را از پنجره بیرون آورد.
She poked her head out from behind the curtain.
سرش را از پشت پرده بیرون آورد.
I poked my head out of the tent.
سرم را از چادر بیرون آوردم.
تلنگر زدن (در شبکههای اجتماعی) (با ارسال پیام کوتاه برای جلب توجه)
I decided to poke my friend on Facebook.
تصمیم گرفتم در فیسبوک به دوستم تلنگر بزنم.
Did you see that he tried to poke you on LinkedIn?
آیا دیدید که او سعی کرده است در لینکدین به شما تلنگر بزند؟
سیخونک، سقلمه
The poke on his arm surprised him during the meeting.
سیخونک به بازویش در جلسه او را شگفتزده کرد.
The child giggled after receiving a poke in the stomach.
کودک پس از سقلمه به شکم، قهقهه زد.
گیاهشناسی سرخاب کولی
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی گیاهشناسی
The poke plant grows in many parts of North America.
گیاه سرخاب کولی در بسیاری از مناطق آمریکای شمالی رشد میکند.
It's important to educate children about the dangers of the poke plant.
آموزش دادن به کودکان درمورد خطرات گیاه سرخاب کولی بسیار مهم است.
غذا و آشپزی پوکِی (نوعی غذای هاوایی که از تکههای مکعبی غذاهای دریایی خام (مانند ماهی تن) تهیه میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی غذا و آشپزی
After trying poke for the first time, I became a fan of this Hawaiian delicacy.
بعد از اینکه برای اولین بار پوکِی را امتحان کردم، طرفدار این غذای لذیذ هاوایی شدم.
I had a delicious poké for lunch today.
امروز ناهار پوکِی خوشمزهای خوردم.
سرک کشیدن، فضولی کردن
Don't poke your nose into other people's business.
در کار دیگران فضولی نکن.
Stop poking around in my personal affairs!
از سرک کشیدن در مسائل شخصی من دست بردار!
کیسه (عمدتاً در جنوب ایالات متحدهی آمریکا)
The farmer filled the poke with freshly picked vegetables.
کشاورز کیسه را با سبزیجات تازهچیدهشده پر کرد.
He carried his lunch in a brown paper poke.
ناهارش را در یک کیسهی قهوهایرنگ حمل میکرد.
کیف پول
The pickpocket snatched his poke.
جیببر کیف پولش را قاپید.
He always carried a spare key in his poke.
او همیشه یک کلید زاپاس در کیف پولش داشت.
فرو بردن، فرو کردن، داخل کردن (انگشت و کارد و غیره)
Never poke a pencil into your ear!
هرگز مداد را در گوش خود فرو نکن!
Poking your finger into your nose is impolite.
انگشت کردن توی دماغ بیادبی است.
زیرورو کردن (آتش)
Poke the fire with this stick so that it burns better.
آتش را با این چوب زیرورو کن تا بهتر بسوزد.
He poked the fire gently to create more heat.
او آتش را بهآرامی زیرورو کرد تا گرمای بیشتری ایجاد شود.
زیرورو کردن، گشتن
She poked about in her bag for the keys.
برای یافتن کلیدها کیف دستیاش را زیرورو کرد.
Who has been poking around in my desk drawer?
چه کسی کشو میز من را گشته است؟
(برای یافتن چیزی) جابهجا کردن، سر چیزی رفتن، دنبال چیزی گشتن
مسخره کردن، دست انداختن، مورد تمسخر قرار دادن
poke one's nose into (something)
(دربارهی چیز) کنجکاوی بیجا به خرج دادن، فضولی کردن
مسخره کردن، دست انداختن، مچل کردن، منتر کردن
poke one's nose into someone's affairs
در کار دیگران فضولی کردن، دخالت بیجا کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «poke» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/poke