گذشتهی ساده:
toddledشکل سوم:
toddledسومشخص مفرد:
toddlesوجه وصفی حال:
toddlingتاتی کردن، تازه راه افتادن
She watched her baby brother toddle towards her with a big smile.
او بچهی برادرش را تماشا کرد که با لبخند زیادی بهسمت او تاتی میکند.
The toddler began to toddle across the grassy yard.
کودک نوپا شروع به تاتی کردن در وسط چمن حیاط کرد.
انگلیسی بریتانیایی قدم زدن، گام برداشتن، آرام راه رفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The elderly man toddled slowly down the street with his cane.
مرد سالخورده با عصایش بهآرامی در خیابان قدم زد.
The injured dog tried to toddle back home after being hit by a car.
سگ مجروح پساز برخورد با ماشین سعی کرد بهسمت خانه آرام راه برود.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «toddle» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/toddle