گذشتهی ساده:
trailedشکل سوم:
trailedسومشخص مفرد:
trailsوجه وصفی حال:
trailingشکل جمع:
trailsمسیر، راه (در کوهستان، جنگل و... که برای هدف خاصی استفاده میشود)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
The park also has bicycle and walking trails.
پارک دارای مسیرهای ویژهی دوچرخه و پیادهروی نیز هست.
We followed the trail to the mountain's peak.
ما مسیر را تا قلهی کوه دنبال کردیم.
The goat trail led to a spring.
راهی که بزها ایجاد کرده بودند به یک چشمه ختم میشد.
رد، ردپا، بو (اثر بهجامانده از حرکت انسان و حیوانات)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The airplane left a white trail across the blue sky.
هواپیما رد سفیدی در آسمان آبی به جا گذاشت.
The hunters followed the tiger's trail.
شکارچیان ردپای ببر را گرفتند.
The bear's trail led them deeper into the woods.
رد خرس آنها را به اعماق جنگل هدایت کرد.
The police followed the trail of blood to the suspect's house.
پلیس اثر خون را تا خانهی مظنون دنبال کرد.
the bright trail of a comet
دنبالهی درخشان یک ستارهی دنبالهدار
رد، اثر (اطلاعاتی که برای پیدا کردن گمشده استفاده میشود)
The hackers left a digital trail that led directly to their server.
هکرها رد دیجیتالی به جا گذاشتند که مستقیماً به سرور آنها منتهی میشد.
The company tried to cover its trail, but the evidence was too strong.
شرکت سعی کرد رد خود را بپوشاند، اما شواهد بسیار قوی بودند.
به دنبال چیزی کشیدن، به دنبال چیزی حرکت کردن
The bride's white skirt was trailing on the ground.
دامن سفید عروس روی زمین کشیده میشد.
She trailed her fingers through the cool water of the stream.
او انگشتانش را در آب خنک نهر کشید.
She trailed her hand through the grass as she walked.
وقتی که قدم میزد، دستش را در چمنها میکشید.
The kite trailed behind the running child.
بادبادک پشت سر کودکی که میدوید حرکت میکرد.
The boat's rope trailed in the water.
طناب قایق در آب کشیده میشد.
The old car trailed smoke.
اتومبیل قراضه دود میداد.
بهکندی حرکت کردن، بیانرژی حرکت کردن، آرام حرکت کردن
After the long hike, the group trailed back to the starting point slowly.
بعداز پیادهروی طولانی، گروه بهکندی به نقطهی شروع برگشتند.
He trailed through the dusty streets of Harat.
او با بیحالی در خیابانهای پرگردوغبار هرات راه میرفت.
The workers trailed back to the office after their lunch break, looking exhausted.
کارگران بعداز استراحت ناهار، بیانرژی به دفتر برگشتند.
عقب بودن (در رقابت)
Their team trails ours two to five.
تیم آنها دو به پنج از تیم ما عقب است.
Our sales figures trailed those of our main competitor throughout the quarter.
آمار فروش ما درطول سهماهه، از آمار رقیب اصلی ما عقب بود.
The Democrats are trailing the Republicans.
دموکراتها از جمهوریخواهان عقبند.
دنبال کردن رد چیزی، ردیابی کردن
The police trailed the robbers to their hiding place.
پلیس سارقین را تا محل اختفای آنان ردیابی کرد.
We need to trail the car to see where it leads.
باید ماشین را تعقیب کنیم تا ببینیم به کجا میرود.
The reporter planned to trail the politician discreetly.
خبرنگار قصد داشت سیاستمدار را بهطور محتاطانه دنبال کند.
The researchers trailed the migratory birds to study their patterns.
محققان پرندگان مهاجر را دنبال کردند تا الگوهای آنها را مطالعه کنند.
The hiker decided to trail the footprints in the snow.
کوهنورد تصمیم گرفت ردپاهای موجود در برف را دنبال کند.
hounds that can trail game
سگهای تازی که میتوانند شکار را ردیابی کنند
(از روی رد پا یا شواهد و مدارک) دنبال کسی یا چیزی بودن، در تعقیب بودن
(مبارزات انتخاباتی) مسیر سفرهای نامزد انتخابات
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «trail» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/trail