آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Hunt

    hʌnt hʌnt

    گذشته‌ی ساده:

    hunted

    شکل سوم:

    hunted

    سوم‌شخص مفرد:

    hunts

    وجه وصفی حال:

    hunting

    شکل جمع:

    hunts

    معنی hunt | جمله با hunt

    noun verb - transitive verb - intransitive adverb B1

    شکار کردن، صید کردن، جست‌وجو کردن در، تفحص کردن،شکار، جست‌وجو، نخجیر

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    a deer hunt

    شکار آهو

    We went hunting every day.

    هرروز شکار می‌رفتیم.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Some animals hunt in packs.

    برخی جانوران دسته‌جمعی شکار می‌کنند.

    Opponents were hunted down and put to death.

    مخالفین را تعقیب می‌کردند و می‌کشتند.

    The escaped prisoner is hunted by the police.

    پلیس دنبال زندانی فراری است.

    He is hunting for a job.

    او دارد دنبال کار می‌گردد.

    The detective hunted up a lot of valuable new evidence.

    کارآگاه مدارک و شواهد پرارزش تازه‌ای را پیدا کرد.

    I hunted everywhere for the book.

    دربه‌در دنبال کتاب گشتم.

    Bad weather forced the police to give up the hunt.

    هوای بد پلیس را مجبور کرد که از تعقیب صرف‌نظر کند.

    I'm in the hunt for a new secretary.

    دنبال یک منشی جدید می‌گردم.

    I'll hunt him down even if he hides under a stone!

    اگر زیر سنگ هم برود پیدایش خواهم کرد!

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد hunt

    1. noun search, chase
      Synonyms:
      investigation pursuit study chase research inquiry quest probe exploration interrogation scrutiny following tracing pursuing reconnaissance raid trailing inquisition seeking frisking prying sifting rummage hounding prosecution game hunting coursing field sport look-see meddling race sporting snooping steeplechase
    1. verb chase for killing
      Synonyms:
      follow pursue track chase stalk seek trail dog run press shadow drive course fish scratch scratch around look for give chase shoot gun kill capture poach snare hawk scent start ride grouse heel bird-dog beat the bushes drag gun for
      Antonyms:
      let go
    1. verb look, search for
      Synonyms:
      search for seek investigate examine go after try to find trace run down search high heaven look high and low inquire question interrogate probe fish for scour ferret out prowl nose around rummage ransack grope sift trail delve forage scratch around cast about be on the lookout winnow look all over hell quest
      Antonyms:
      ignore neglect

    Phrasal verbs

    hunt down

    1- تعقیب کردن و کشتن یا گرفتن 2- دنبال چیزی گشتن و یافتن

    hunt up

    1- دنبال چیزی گشتن، پژوهیدن 2- (پس از پژوهش) یافتن

    سوال‌های رایج hunt

    گذشته‌ی ساده hunt چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده hunt در زبان انگلیسی hunted است.

    شکل سوم hunt چی میشه؟

    شکل سوم hunt در زبان انگلیسی hunted است.

    شکل جمع hunt چی میشه؟

    شکل جمع hunt در زبان انگلیسی hunts است.

    وجه وصفی حال hunt چی میشه؟

    وجه وصفی حال hunt در زبان انگلیسی hunting است.

    سوم‌شخص مفرد hunt چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد hunt در زبان انگلیسی hunts است.

    ارجاع به لغت hunt

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «hunt» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hunt

    لغات نزدیک hunt

    • - hunky-dory
    • - hunnish
    • - hunt
    • - hunt down
    • - hunt up
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.