جستوجو، تحقیق، کاوش، بازرس کشتی، اغتشاش، آشفتگی،خاکروبه، کاویدن، زیر و رو کردن، بههم زدن، خوب گشتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Somebody has been rummaging through the files.
یک کسی پروندهها را زیرورو کرده است.
Customs officers rummaged the ship.
مأموران گمرک کشتی را سر تا ته بازرسی کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rummage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rummage