۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Rake

reɪk reɪk

گذشته‌ی ساده:

raked

شکل سوم:

raked

سوم‌شخص مفرد:

rakes

وجه وصفی حال:

raking

شکل جمع:

rakes

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

شن‌کش، چنگک، برگ‌جمع‌کن

The children played by dragging the rake across the sandy playground.

کودکان با کشیدن شن‌کش روی زمین شنی، بازی کردند.

They bought a new rake with a long wooden handle for the garden.

آن‌ها برگ‌جمع‌کنی جدید با دسته‌ی چوبی بلند برای باغ خریدند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

oyster rake

چهار شاخ (برای گردآوری) صدف خوراکی

noun countable

شیب، کج‌شدگی، کجی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

In theater design, the rake of the stage improves visibility for the audience.

در طراحی تئاتر، شیب صحنه باعث بهتر شدن دید تماشاگران می‌شود.

The cyclist struggled to climb the steep rake of the hill.

دوچرخه‌سوار برای بالا رفتن از شیب تند تپه تلاش کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the rake of the mast

کجی دکل

noun countable

قدیمی بی‌بندوبار، زن‌باز، عیاش، هوس‌باز (معمولاً مردی پول‌دار با موقعیت اجتماعی بالا)

Many saw him as a rake who cared only for pleasure and wealth.

بسیاری او را مردی زن‌باز می‌دیدند که فقط به لذت و ثروت اهمیت می‌داد.

In the novel, the main character is a charming rake with a dark reputation.

در رمان، شخصیت اصلی مردی جذاب و بی‌بندوبار با شهرت بد است.

verb - intransitive

زیرورو کردن، گشتن، کندوکاو کردن، جست‌وجو کردن (با به هم ریختن)

I raked about in the files but couldn't find the photograph.

پرونده‌ها را زیر و رو کردم؛ ولی نتوانستم آن عکس را پیدا کنم.

They raked through piles of clothes looking for the missing sock.

آن‌ها توده‌ای از لباس‌ها را گشتند تا جوراب گمشده را پیدا کنند.

verb - intransitive verb - transitive

جمع کردن، جارو کردن، هموار کردن، صاف کردن (با شن‌کش)

I raked up the leaves and burned them.

برگ‌ها را با برگ‌جمع‌کن انباشته کردم و سوزاندم.

They raked the gravel smooth.

آن‌ها با شن‌کش ریگ‌ها را صاف کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He was raking the sky with his binoculars.

او با دوربین خود آسمان را جارو می‌کرد.

verb - intransitive informal

ورزش (بیسبال) محکم ضربه زدن به توپ، ضربات قدرتی زدن

If he keeps raking like this, he’ll be in the majors in no time.

اگر همین‌طور به ضربه زدن ادامه بدهد، خیلی زود به لیگ حرفه‌ای می‌رود.

He’s been raking all season. home runs, doubles, you name it.

کل فصل ضربات قدرتی زده؛ هوم‌ران، دابل، هرچی بگی!

verb - transitive

تیرباران کردن، به رگبار بستن، آتش گشودن، به گلوله بستن

We raked each wave of advancing troops with bullets.

ما یک یک موج‌های سربازان مهاجم را به گلوله بستیم.

Artillery raked the hillside before the troops advanced.

پیش‌از حرکت نیروها، توپ‌خانه دامنه‌ی تپه را زیر آتش گرفت.

verb - transitive

برانداز کردن، نگاه گذرا انداختن، نگاه اجمالی کردن

His gaze raked over her from head to toe.

نگاهش او را از سر تا پا برانداز کرد.

Before the meeting, the CEO raked his notes one last time.

قبل‌از جلسه، مدیر عامل برای آخرین بار به یادداشت‌هایش اجمالی نگاه کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

From his pulpit the preacher could rake the crowd from end to end.

از روی منبر واعظ می‌توانست جماعت را از یک‌سو تا سوی دیگر زیر نظر داشته باشد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد rake

  1. verb scrape up, hoe
    Synonyms:
    collect gather remove search examine scan scrape clean up clear clear up sweep hunt comb scrutinize ransack rasp scratch grade smooth graze grub weed break up scour harrow fine-comb fine-tooth-comb hoe enfilade rummage
  1. noun a debauched person
    Synonyms:
    profligate libertine lecher roue rakehell lothario roué playboy sensualist debauchee seducer philanderer womanizer gigolo don juan casanova wanton rip satyr wencher blood
  1. noun deviation from a particular direction
    Synonyms:
    slant cant grade gradient heel inclination incline pitch lean list slope tilt tip
  1. verb to sweep with gunfire
    Synonyms:
    strafe cant heel incline casanova machine-gun lean debauchee list graze scan libertine slant slope playboy skim blister tilt rascal tip swinger glance-over womanizer crease run down
  1. verb to use a rake
    Synonyms:
    smooth clear up collect scratch gather scrape scrape-together clean up furrow comb weed clear grade level

Phrasal verbs

rake around (or about) for something

به‌دقت جستجو کردن، دنبال چیزی گشتن

rake in

به‌سرعت مقدار زیادی از چیزی را گرد‌آوری کردن یا به دست‌آوردن

rake up

آشکار کردن، برملا کردن، افشا کردن، پرده‌برداری کردن

Idioms

haul (or rake, drag, call) over the coals

شدیداً مؤاخذه کردن، عیب‌جویی کردن

سوال‌های رایج rake

گذشته‌ی ساده rake چی میشه؟

گذشته‌ی ساده rake در زبان انگلیسی raked است.

شکل سوم rake چی میشه؟

شکل سوم rake در زبان انگلیسی raked است.

شکل جمع rake چی میشه؟

شکل جمع rake در زبان انگلیسی rakes است.

وجه وصفی حال rake چی میشه؟

وجه وصفی حال rake در زبان انگلیسی raking است.

سوم‌شخص مفرد rake چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد rake در زبان انگلیسی rakes است.

ارجاع به لغت rake

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «rake» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rake

لغات نزدیک rake

پیشنهاد بهبود معانی