گذشتهی ساده:
rakedشکل سوم:
rakedسومشخص مفرد:
rakesوجه وصفی حال:
rakingشکل جمع:
rakesشنکش، چنگک، برگجمعکن
The children played by dragging the rake across the sandy playground.
کودکان با کشیدن شنکش روی زمین شنی، بازی کردند.
They bought a new rake with a long wooden handle for the garden.
آنها برگجمعکنی جدید با دستهی چوبی بلند برای باغ خریدند.
oyster rake
چهار شاخ (برای گردآوری) صدف خوراکی
شیب، کجشدگی، کجی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
In theater design, the rake of the stage improves visibility for the audience.
در طراحی تئاتر، شیب صحنه باعث بهتر شدن دید تماشاگران میشود.
The cyclist struggled to climb the steep rake of the hill.
دوچرخهسوار برای بالا رفتن از شیب تند تپه تلاش کرد.
the rake of the mast
کجی دکل
قدیمی بیبندوبار، زنباز، عیاش، هوسباز (معمولاً مردی پولدار با موقعیت اجتماعی بالا)
Many saw him as a rake who cared only for pleasure and wealth.
بسیاری او را مردی زنباز میدیدند که فقط به لذت و ثروت اهمیت میداد.
In the novel, the main character is a charming rake with a dark reputation.
در رمان، شخصیت اصلی مردی جذاب و بیبندوبار با شهرت بد است.
زیرورو کردن، گشتن، کندوکاو کردن، جستوجو کردن (با به هم ریختن)
I raked about in the files but couldn't find the photograph.
پروندهها را زیر و رو کردم؛ ولی نتوانستم آن عکس را پیدا کنم.
They raked through piles of clothes looking for the missing sock.
آنها تودهای از لباسها را گشتند تا جوراب گمشده را پیدا کنند.
جمع کردن، جارو کردن، هموار کردن، صاف کردن (با شنکش)
I raked up the leaves and burned them.
برگها را با برگجمعکن انباشته کردم و سوزاندم.
They raked the gravel smooth.
آنها با شنکش ریگها را صاف کردند.
He was raking the sky with his binoculars.
او با دوربین خود آسمان را جارو میکرد.
ورزش (بیسبال) محکم ضربه زدن به توپ، ضربات قدرتی زدن
If he keeps raking like this, he’ll be in the majors in no time.
اگر همینطور به ضربه زدن ادامه بدهد، خیلی زود به لیگ حرفهای میرود.
He’s been raking all season. home runs, doubles, you name it.
کل فصل ضربات قدرتی زده؛ هومران، دابل، هرچی بگی!
تیرباران کردن، به رگبار بستن، آتش گشودن، به گلوله بستن
We raked each wave of advancing troops with bullets.
ما یک یک موجهای سربازان مهاجم را به گلوله بستیم.
Artillery raked the hillside before the troops advanced.
پیشاز حرکت نیروها، توپخانه دامنهی تپه را زیر آتش گرفت.
برانداز کردن، نگاه گذرا انداختن، نگاه اجمالی کردن
His gaze raked over her from head to toe.
نگاهش او را از سر تا پا برانداز کرد.
Before the meeting, the CEO raked his notes one last time.
قبلاز جلسه، مدیر عامل برای آخرین بار به یادداشتهایش اجمالی نگاه کرد.
From his pulpit the preacher could rake the crowd from end to end.
از روی منبر واعظ میتوانست جماعت را از یکسو تا سوی دیگر زیر نظر داشته باشد.
rake around (or about) for something
بهدقت جستجو کردن، دنبال چیزی گشتن
بهسرعت مقدار زیادی از چیزی را گردآوری کردن یا به دستآوردن
آشکار کردن، برملا کردن، افشا کردن، پردهبرداری کردن
haul (or rake, drag, call) over the coals
شدیداً مؤاخذه کردن، عیبجویی کردن
گذشتهی ساده rake در زبان انگلیسی raked است.
شکل سوم rake در زبان انگلیسی raked است.
شکل جمع rake در زبان انگلیسی rakes است.
وجه وصفی حال rake در زبان انگلیسی raking است.
سومشخص مفرد rake در زبان انگلیسی rakes است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «rake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/rake