گذشتهی ساده:
hoedشکل سوم:
hoedسومشخص مفرد:
hoesوجه وصفی حال:
hoeingشکل جمع:
hoesکجبیل
My favorite gardening tool is the hoe.
ابزار باغبانی محبوب من کجبیل است.
I need to buy a new hoe for my garden.
باید کجبیل جدیدی برای باغم بخرم.
ناپسند جنده، فاحشه
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Don't trust her, she's a notorious hoe.
بهش اعتماد نکن؛ اون یه جندهی معروفه.
I fucked a hoe.
یه فاحشه رو کردم.
وجین کردن (با کجبیل)، با کجبیل کار کردن، کجبیل زدن
I need to hoe the garden to get rid of all the weeds.
برای از بین بردن همهی علفهای هرز باید باغچه را وجین کنم.
The farmer hoeing under the scorching sun.
کشاورز زیر آفتاب سوزان با کجبیل کار میکند.
Remember to hoe around the base of the plants to prevent weed growth.
به یاد داشته باشید که برای جلوگیری از رشد علفهای هرز، اطراف ریشهی گیاهان را وجین کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hoe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hoe