شکلهای نوشتاری این لغت در حالت اسم (Noun): break-up و breakup
تجزیه کردن، تجزیه شدن، تقسیم کردن، تقسیم شدن
The Ottoman Empire broke up several centuries ago, marking the end of an era.
امپراتوری عثمانی چند سده پیش تجزیه شد و پایان یک عصر را رقم زد.
The Soviet Empire was broken up into separate nations.
امپراتوری شوروی به کشورهای جداگانهای تجزیه شد.
به هم زدن، پایان دادن، گسیختن، به هم خوردن، جدا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
My parents' marriage reached a breaking point and they ultimately decided to break up.
ازدواج پدرومادرم به نقطهی شکست رسید و آنها در نهایت تصمیم گرفتند جدا شوند.
The party started to break up.
مهمانی داشت به هم میخورد.
انگلیسی بریتانیایی تعطیل شدن (مدرسه و غیره)
The principal announced that the school would break up early.
مدیر مدرسه اعلام کرد که مدرسه زودتر تعطیل میشود.
The teacher announced that they would break up for lunch at 12:00.
معلم اعلام کرد که ساعت دوازده برای ناهار کلاس تعطیل میشود.
تجزیه، تفکیک، تقسیم
The breakup of the nation into smaller states created a more localized government structure.
تجزیهی کشور به ایالتهای کوچکتر ساختار دولتی محلیتری را به وجود آورد.
The breakup of the land into smaller plots allowed for more efficient use and development.
تفکیک زمین به قطعات کوچکتر امکان استفاده و توسعهی کارآمدتر را فراهم کرد.
جدایی، قطع، تلاشی، فروپاشی (اتحاد و رابطه و غیره)
The breakup of their relationship was devastating for both of them.
قطع رابطهی آنها برای هر دوی آنها ویرانگر بود.
The breakup was a result of their incompatible personalities.
این جدایی نتیجهی شخصیت ناسازگار آنها بود.
the breakup of the Soviet Empire
فروپاشی امپراطوری شوروی
متفرق کردن، متفرق شدن، پراکنده کردن، پراکنده شدن
Police used pepper spray to break up a demonstration.
پلیس برای متفرق کردن تظاهرات از اسپری فلفل استفاده کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «break up» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/break-up-2