گذشتهی ساده:
disassembledشکل سوم:
disassembledسومشخص مفرد:
disassemblesوجه وصفی حال:
disassemblingمجزا کردن، سوا کردن، پیاده کردن (ماشینآلات)، بههم ریختن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to disassemble an engine
موتوری را از هم باز کردن (پیاده کردن)
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disassemble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disassemble