فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Adjourn

əˈdʒɜrːn əˈdʒɜːn

گذشته‌ی ساده:

adjourned

شکل سوم:

adjourned

سوم‌شخص مفرد:

adjourns

وجه وصفی حال:

adjourning

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive verb - intransitive

به ‌وقت دیگر موکول کردن، خاتمه یافتن(جلسه)، موکول به‌ روز دیگر شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

The trial was adjourned until tomorrow morning.

محاکمه به فردا موکول شد.

The parliament adjourned for the summer.

پارلمان برای تابستان (به‌طور موقت) تعطیل شد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Let's adjourn to the patio.

بیایید به ایوان برویم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد adjourn

  1. verb stop a proceeding
    Synonyms:
    delay postpone hold up suspend put off stay recess discontinue hold off defer restrain curb hold over shelve
    Antonyms:
    begin open encourage further stimulate urge keep on convene convoke rally

ارجاع به لغت adjourn

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «adjourn» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/adjourn

لغات نزدیک adjourn

پیشنهاد بهبود معانی