فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Disband

dɪsˈbænd dɪsˈbænd

گذشته‌ی ساده:

disbanded

شکل سوم:

disbanded

سوم‌شخص مفرد:

disbands

وجه وصفی حال:

disbanding

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adverb

برهم زدن، منحل کردن، متفرق کردن یا شدن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

The ballet group was disbanded two years ago.

گروه رقصگران باله دو سال پیش منحل شد.

The regiment disbanded in great disorder.

لشگر با بی‌نظمی زیاد از هم پاشیده شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد disband

  1. verb break up
    Synonyms:
    separate disperse scatter destroy dissolve demobilize thin out fold

ارجاع به لغت disband

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «disband» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disband

لغات نزدیک disband

پیشنهاد بهبود معانی