گذشتهی ساده:
disbandedشکل سوم:
disbandedسومشخص مفرد:
disbandsوجه وصفی حال:
disbandingبرهم زدن، منحل کردن، متفرق کردن یا شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The ballet group was disbanded two years ago.
گروه رقصگران باله دو سال پیش منحل شد.
The regiment disbanded in great disorder.
لشگر با بینظمی زیاد از هم پاشیده شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «disband» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/disband