گذشتهی ساده:
strafedشکل سوم:
strafedسومشخص مفرد:
strafesوجه وصفی حال:
strafing(با وسایل نقلیهی هوایی و از ارتفاع پایین) به رگبار بستن، زیر آتش گرفتن، قلعوقمع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The drone strafed the target area.
پهپاد منطقهی هدف را به رگبار بست.
The command was given to strafe the coastline.
فرمان به رگبار بستن نوار ساحلی دشمن صادر شد.
The pilot decided to strafe the enemy encampment with his fighter jet.
خلبان تصمیم گرفت که با جت جنگندهی خود اردوگاه دشمن را زیر آتش بگیرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strafe» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strafe