گذشتهی ساده:
barragedشکل سوم:
barragedسومشخص مفرد:
barragesوجه وصفی حال:
barragingشکل جمع:
barrages(نظامی) سد آتش (رگبار گلوله یا پیکان و غیره برای جلوگیری از حرکت دشمن و یا دادن پوشش به نیروهای خودی)
The enemy's relentless barrage of missiles made it difficult for our troops to advance.
سد آتش بیامان موشکی دشمن، پیشروی نیروهای ما را با مشکل مواجه کرد.
The artillery laid down a barrage from the flanks.
توپخانه از دو جناح سد آتش ایجاد کرد.
آببند، بند انحرافی، سد رودخانهای
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The engineers designed the barrage to optimize water flow for irrigation purposes.
مهندسان این آببند را برای بهینهسازی جریان آب برای اهداف آبیاری طراحی کردند.
The construction of the barrage allowed for smoother boat transportation along the river.
احداث سد رودخانهای امکان حملونقل راحتتر قایق در امتداد رودخانه را فراهم کرد.
رگبار (سرزنش و سؤال و کلمات و غیره)
a barrage of criticism
رگباری از انتقاد
The politician faced a barrage of difficult questions from journalists.
این سیاستمدار با رگبار سؤالات دشوار روزنامهنگاران مواجه شد.
مجازی به رگبار بستن
The reporter decided to barrage the politician with tough questions.
خبرنگار تصمیم گرفت این سیاستمدار را با سؤالات دشوار به رگبار ببندد.
The angry customer decided to barrage the store manager with criticisms.
مشتری عصبانی تصمیم گرفت مدیر فروشگاه را با انتقادات به رگبار ببندد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «barrage» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/barrage