فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Onslaught

ˈɑːnslɒːt / / ˈɒːn- ˈɒnslɔːt
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    یورش، حمله
    • - the onslaught of disease
    • - حمله‌ی بی‌امان یک بیماری
    • - His wife's verbal onslaughts had made him desperate.
    • - حملات شدید لفظی زنش او را درمانده کرده بود.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد onslaught

  1. noun attack
    Synonyms: aggression, assailment, assault, blitz, charge, incursion, invasion, offense, offensive, onfall, onrush, onset
    Antonyms: defense

ارجاع به لغت onslaught

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «onslaught» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/onslaught

لغات نزدیک onslaught

پیشنهاد بهبود معانی