فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Onrush

ˈɑːn- / / ˈɒːn- ˈɒnrʌʃ

معنی و نمونه‌جمله

noun

حمله، پیشروی، یورش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

the onrush of sudden grief

غلیان ناگهانی اندوه

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد onrush

  1. noun rush
    Synonyms:
    hurry dash push charge attack onslaught storm flood deluge surge stream flow flux race scramble stampede haste swiftness blitz hurriedness avalanche

ارجاع به لغت onrush

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «onrush» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/onrush

لغات نزدیک onrush

پیشنهاد بهبود معانی