آیکن بنر

لیست کامل اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

اصطلاحات انگلیسی با معنی و مثال

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Attack

    əˈtæk əˈtæk

    گذشته‌ی ساده:

    attacked

    شکل سوم:

    attacked

    سوم‌شخص مفرد:

    attacks

    وجه وصفی حال:

    attacking

    شکل جمع:

    attacks

    معنی attack | جمله با attack

    verb - transitive B1

    حمله کردن بر، تاخت کردن، مورد حمله قرار دادن، تک کردن، تاخت و تاز کردن، برتاختن، یورش بردن، مبادرت کردن به

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی مقدماتی

    مشاهده

    This venom attacks the nervous system.

    این زهر سیستم عصبی را مورد حمله قرار می‌دهد.

    He attacked his task with determination.

    با اراده کار دشوار خود را آغاز کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    She was attacked by a shark.

    کوسه‌ای به او حمله کرد.

    The enemy attacked Mehran.

    دشمن به مهران یورش برد.

    verb - transitive

    با گفتار و نوشتن به دیگری حمله کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    خرید اشتراک فست دیکشنری
    verb - transitive

    (بیماری) دچار کردن، نازل شدن بر، عود کردن

    The disease attacked him suddenly.

    ناگهان دستخوش بیماری شد.

    noun countable

    حمله، تجاوز، یورش، تعرض، تاخت، تاخت و تاز، افند، تک، تکش، تاخت

    newspaper attacks

    حملات روزنامه‌ها

    enemy attack

    حمله‌ی دشمن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    attack helicopter

    هلیکوپتر تک‌ور (ویژه‌ی حمله)

    attack force

    نیروی تک

    noun

    (بیماری) بروز، عود

    an attack of giddiness

    بروز سرگیجه

    heart attack

    حمله‌ی قلبی

    noun

    اصابت یا نزول ناخوشی

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد attack

    1. noun physical assault
      Synonyms:
      assault strike aggression offense offensive raid charge invasion encounter push thrust onset onslaught incursion initiative advance intrusion foray outbreak rush blitz blitzkrieg sortie irruption assailment skirmish mugging storming barrage volley inroad rape violation dirty deed defilement intervention
      Antonyms:
      defense protection resistance aid support shield retreat shelter surrender sustenance
    1. noun verbal assault
      Synonyms:
      abuse criticism blame aggression slander vilification denunciation censure libel calumny combativeness pugnacity belligerence denigration impugnment
      Antonyms:
      defense resistance retreat submission surrender reprisal
    1. noun sudden dysfunction or disorder
      Synonyms:
      illness ailment failure breakdown seizure fit spell relapse disease stroke bout spasm paroxysm access convulsion throe
      Antonyms:
      health
    1. verb assault physically
      Synonyms:
      hit assault harm hurt beat strike charge invade bash mug combat raid rush kick punch storm advance clip wallop beset ambush molest overwhelm pounce upon set upon aggress assail besiege light into turn on bop biff blast club clock brain bust cook soak boot bean bat slog whop larrup boff stab infiltrate take the offensive lay siege to knock cold knock for a loop knock block off chop down blister bombard
      Antonyms:
      aid support defend protect resist shield shelter submit retreat surrender sustain
    1. verb assault verbally
      Synonyms:
      criticize blame abuse censure malign vilify berate reprove impugn refute lay into revile jump down one’s throat jump on one’s case shoot down blitz stretch
      Antonyms:
      defend resist withstand submit
    1. verb set to work
      Synonyms:
      deal with tackle take up start in on set to dive into buckle down plunge into tear into
      Antonyms:
      be lazy slough off

    Idioms

    attack is the best form of defence

    حمله بهترین نوع دفاع است

    لغات هم‌خانواده attack

    noun
    attack, counterattack, attacker
    adjective
    attacking, counterattacking
    verb - transitive
    attack, counterattack

    سوال‌های رایج attack

    گذشته‌ی ساده attack چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده attack در زبان انگلیسی attacked است.

    شکل سوم attack چی میشه؟

    شکل سوم attack در زبان انگلیسی attacked است.

    شکل جمع attack چی میشه؟

    شکل جمع attack در زبان انگلیسی attacks است.

    وجه وصفی حال attack چی میشه؟

    وجه وصفی حال attack در زبان انگلیسی attacking است.

    سوم‌شخص مفرد attack چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد attack در زبان انگلیسی attacks است.

    ارجاع به لغت attack

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «attack» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ دی ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/attack

    لغات نزدیک attack

    • - attached
    • - attachment
    • - attack
    • - attack error
    • - attack is the best form of defence
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    لغات انگلیسی مربوط به کریسمس

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت city center و downtown چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    تفاوت lemon و lime چیست؟

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    tend I'm afraid so vehemently long-running disagreement respectfully disagree reach a compromise i imminently eventful instead initiation instinctively insufficient غلتان غذا قلیان قورت غوره غیظ فائض فطرت فراق فصیح فضول التزام فهرست قانون‌گذار قانون گذاری کردن
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.