آخرین به‌روزرسانی:

Calumny

ˈkæləmni ˈkæləmni

شکل جمع:

calumnies

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable

بدنامی، رسوایی، بهتان افترا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

His claims were nothing but calumny.

ادعاهای او چیزی جز بهتان نبود.

Calumny is answered best with silence.

بهترین جواب برای بهتان سکوت است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد calumny

  1. noun slander
    Synonyms:
    lie defamation

ارجاع به لغت calumny

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «calumny» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/calumny

لغات نزدیک calumny

پیشنهاد بهبود معانی