با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Blitzkrieg

ˈblɪtˌskriɡ ˈblɪtskriːɡ
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun
    (آلمانی) حمله‌ی رعدآسا (حمله‌ی بزرگ و سریع و همه‌جانبه که هدفش پیروزی برق‌آسا است)، تک‌آذرخشی، ناگه تک
    • - The German blitzkrieg against Poland.
    • - حمله‌ی رعدآسای آلمان‌ها به لهستان.
    • - Adolf Hitler failed with his blitzkrieg to defeat the western alliance.
    • - حمله‌ی رعدآسای آدولف هیتلر برای مغلوب ساختن کشورهای متحد غربی شکست خورد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد blitzkrieg

  1. noun A swift advance or attack
    Synonyms: charge, rush
  2. noun A swift and violent military offensive with intensive aerial bombardment
    Synonyms: blitz, raid, assault, lightning attack

ارجاع به لغت blitzkrieg

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blitzkrieg» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blitzkrieg

لغات نزدیک blitzkrieg

پیشنهاد بهبود معانی