با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Blizzard

ˈblɪzərd ˈblɪzəd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    blizzards

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable
آب‌و‌هوا کولاک، بوران، باد شدید همراه با برف

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- We began our hike in a blinding blizzard.
- در کولاک کورکننده‌ای پیاده‌روی خود را آغاز کردیم.
- We were trapped inside during the blizzard and couldn't leave our house for days.
- در هنگام کولاک در داخل خانه گیر افتاده بودیم و تا روزها نمی‌توانستیم از خانه‌مان خارج شویم.
noun singular informal
مقدار زیادی از چیزی (با سازماندهی پایین)، انباشتگی
- The blizzard of paperwork
- انباشتگی تکالیف درسی
- The newsroom was hit by a blizzard of breaking stories all at once.
- اتاق خبر به‌یک‌باره دچار مقدار زیادی از اخبار داغ شد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد blizzard

  1. noun snow storm
    Synonyms: blast, gale, precipitation, snowfall, squall, tempest, whiteout

ارجاع به لغت blizzard

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «blizzard» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/blizzard

لغات نزدیک blizzard

پیشنهاد بهبود معانی