گذشتهی ساده:
blastedشکل سوم:
blastedسومشخص مفرد:
blastsوجه وصفی حال:
blastingشکل جمع:
blastsوزش، سوز، باد، دم، جریان هوایا بخار، صدای شیپور،بادزدگی، (معدن) انفجار، (نظامی) صدای انفجار، صدای ترکیدن، ترکاندن، سوزاندن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Each time the door opened a blast of cold air rushed into the room.
هربار که در باز میشد سوزی از هوای سرد به داخل اتاق هجوم میآورد.
a trumpet blast
نفیر شیپور
An untimely frost blasted the crops.
سرمای نابههنگام محصولات را تباه کرد.
The blast was heard from far away.
صدای ترکش (انفجار) از فاصلهی دوری شنیده شد.
An atomic blast can level skyscrapers.
تندباد اتمی آسمانخراشها را فرو میریزد.
Tunnels have been blasted through the mountains.
از میان کوهها تونل زدهاند.
The press blasted his policies.
روزنامهها سیاست او را به باد انتقاد گرفتند.
He blasted the ball (so hard that it went) over the fences.
توپ را آنچنان محکم زد که فراسوی نردهها رفت.
Cold blasts whistling about our ears.
باد سردی که در گوشهایمان سوت میزد.
The radio blasted out a military march.
رادیو مارش نظامی گوشخراشی را پخش میکرد.
به گلوله بستن، به تیربار گرفتن، تیرباران کردن
صدای بلند تولید کردن، با صدای بلند پخش کردن
پرتاب شدن، از محل پرتاب برخاستن (موشک و فضاپیما)
عروعر کردن، صدای گوشخراش دادن، زرزر کردن
باحداکثر قدرت یا سرعت یا ظرفیت، تمام و کمال
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «blast» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/blast