گذشتهی ساده:
dinnedشکل سوم:
dinnedسومشخص مفرد:
dinsوجه وصفی حال:
dinningشکل جمع:
dinsصدای بلند، غوغا، طنین بلند، طنین افکندن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the din of the angry people who had gathered in the square
غوغای مردم خشمگینی که در میدان گرد آمده بودند
The deafening din of the bombs and grenades exploding around me.
غرش کرکنندهی بمبها و نارنجکهایی که در اطرافم منفجر میشدند.
When the road got clogged, hundreds of car horns dinned in protest.
وقتی که راه بند آمد، بوق صدها ماشین به اعتراض به غرش در آمدند.
I have a headache and there is a dinning sound in my ears.
سردرد دارم و گوشم صدا میدهد.
to din an idea into one's ears
اندیشهای را در گوش کسی چپاندن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «din» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/din