گذشتهی ساده:
clatteredشکل سوم:
clatteredسومشخص مفرد:
clattersوجه وصفی حال:
clatteringشکل جمع:
clattersجغجغ یا تلقتلق کردن، صدای بههم خوردن اشیایی مثل بشقاب
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the clatter of her typewriter
صدای تلقتلق ماشین تحریر او
the clatter of dishes being washed
صدای تلقتلق شستن ظرفها
My sister clattered the spoons back into the drawer.
خواهرم دوباره قاشقها را با سروصدای زیاد توی کشو ریخت.
The cart was clattering over the cobblestone.
گاری روی سنگ فرش تلقتلق میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «clatter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clatter