فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Clatter

ˈklæt̬ər ˈklætə

گذشته‌ی ساده:

clattered

شکل سوم:

clattered

سوم‌شخص مفرد:

clatters

وجه وصفی حال:

clattering

شکل جمع:

clatters

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive adverb

جغ‌جغ یا تلق‌تلق کردن، صدای به‌هم خوردن اشیایی مثل بشقاب

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

the clatter of her typewriter

صدای تلق‌تلق ماشین تحریر او

the clatter of dishes being washed

صدای تلق‌تلق شستن ظرف‌ها

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My sister clattered the spoons back into the drawer.

خواهرم دوباره قاشق‌ها را با سر‌و‌صدای زیاد توی کشو ریخت.

The cart was clattering over the cobblestone.

گاری روی سنگ فرش تلق‌تلق می‌کرد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد clatter

  1. noun loud noise
    Synonyms:
    racket noise clangor rumpus hullabaloo pandemonium rattle clack smashing shattering bluster ballyhoo
  1. verb crash; make racket
    Synonyms:
    smash crash bang noise bump clash rattle roar hurtle clang clank shatter bluster

ارجاع به لغت clatter

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «clatter» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/clatter

لغات نزدیک clatter

پیشنهاد بهبود معانی