امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی
استفاده کن

    Ballyhoo

    ˈbælihuː ˌbæliˈhuː
    آخرین به‌روزرسانی:

    توضیحات

    همچنین می‌توان از bally به‌ جای ballyhoo استفاده کرد.

    معنی

    noun adverb
    نمایش پرسروصدا(برای جلب توجه مردم). آگهی پرسروصدا کردن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری
    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد ballyhoo

    1. noun a systematic effort or part of this effort to increase the importance or reputation of by favorable publicity
      Synonyms:
      publicity promotion advertisement hype propaganda buildup pitch plug hoopla puffery touting
    1. verb to make known vigorously the positive features of (a product)
      Synonyms:
      advertise promote publicize push popularize plug pitch build up talk up cry
    1. verb to increase or seek to increase the importance or reputation of by favorable publicity
      Synonyms:
      promote publicize boost enhance build up hype plug tout talk up puff

    ارجاع به لغت ballyhoo

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «ballyhoo» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/ballyhoo

    لغات نزدیک ballyhoo

    پیشنهاد بهبود معانی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    دودگیر دور از جاده دور از مد نظر دور افتاده کردن دور زدن یک مانع دور سر گردانی دور لگام دوران انتقاد دوران زوال دوران کیهان دوران خدمت نظام دوربین فیلمبرداری ویدیو و تلویزیون دورفتاده دورنما مانند دوره فروشی کردن دورگه شدگی دورین دوزندگی کردن دوست خواهروار دوطرفگی