فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Popularize

ˈpɑːpjələraɪz ˈpɒpjələraɪz

گذشته‌ی ساده:

popularized

شکل سوم:

popularized

سوم‌شخص مفرد:

popularizes

وجه وصفی حال:

popularizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive

مورد‌پسند عامه کردن، معروف و مشهور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

The media tried to popularize him.

رسانه‌ها کوشیدند او را محبوب کنند.

in order to popularize literacy in Latin America

به منظور رواج‌دادن سواد‌آموزی در امریکای لاتین

نمونه‌جمله‌های بیشتر

popularized science which everyone can understand

علوم ساده‌شده که قابل‌فهم همه است

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد popularize

  1. verb make widely popular, accessible
    Synonyms:
    spread promote familiarize simplify generalize disseminate make available catch on give currency revive restore universalize resurrect
    Antonyms:
    shun discredit

لغات هم‌خانواده popularize

  • verb - transitive
    popularize

ارجاع به لغت popularize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «popularize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/popularize

لغات نزدیک popularize

پیشنهاد بهبود معانی