Popularize

ˈpɑːpjələraɪz ˈpɒpjələraɪz
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    popularized
  • شکل سوم:

    popularized
  • سوم‌شخص مفرد:

    popularizes
  • وجه وصفی حال:

    popularizing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive
مورد‌پسند عامه کردن، معروف و مشهور کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- The media tried to popularize him.
- رسانه‌ها کوشیدند او را محبوب کنند.
- in order to popularize literacy in Latin America
- به منظور رواج‌دادن سواد‌آموزی در امریکای لاتین
- popularized science which everyone can understand
- علوم ساده‌شده که قابل‌فهم همه است
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد popularize

  1. verb make widely popular, accessible
    Synonyms: catch on, disseminate, familiarize, generalize, give currency, make available, promote, restore, resurrect, revive, simplify, spread, universalize
    Antonyms: discredit, shun

لغات هم‌خانواده popularize

ارجاع به لغت popularize

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «popularize» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/popularize

لغات نزدیک popularize

پیشنهاد بهبود معانی