فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Tout

taʊt taʊt taʊt taʊt

گذشته‌ی ساده:

touted

شکل سوم:

touted

سوم‌شخص مفرد:

touts

وجه وصفی حال:

touting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb

خریدار پیدا کردن، مشتری جلب کردن، صدای نکره ایجادکردن، بلند جار زدن، با صدای بلند انتشار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

a highly touted candidate

نامزد انتخاباتی که از او خیلی تعریف کرده‌اند

The product is touted as being completely natural.

ادعا شده که این محصول صد‌در‌صد طبیعی است.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

Nowadays athletes are used to tout products.

این روزها برای گرم‌کردن بازار محصولات از ورزشکاران استفاده می‌کنند.

Bankers have visited Tehran to tout for investment.

بانکداران برای جلب سرمایه‌گذاری از تهران دیدن کرده‌اند.

A man who touts tickets for a living.

مردی که برای امرار‌معاش در بازار سیاه بلیط‌فروشی می‌کند.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tout

  1. verb brag about, show off
    Synonyms:
    praise promote publicize trumpet plug boost push proclaim acclaim laud herald ballyhoo give a boost tip steer tip off
    Antonyms:
    hide conceal

ارجاع به لغت tout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/tout

لغات نزدیک tout

پیشنهاد بهبود معانی