آخرین فرصت خرید اشتراک با ۲۰٪ تخفیف جمعه‌ی طلایی 🎁

Tout

taʊt taʊt taʊt taʊt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    touted
  • شکل سوم:

    touted
  • سوم‌شخص مفرد:

    touts
  • وجه وصفی حال:

    touting

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - intransitive adverb
خریدار پیدا کردن، مشتری جلب کردن، صدای نکره ایجادکردن، بلند جار زدن، با صدای بلند انتشار دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- a highly touted candidate
- نامزد انتخاباتی که از او خیلی تعریف کرده‌اند
- The product is touted as being completely natural.
- ادعا شده که این محصول صد‌در‌صد طبیعی است.
- Nowadays athletes are used to tout products.
- این روزها برای گرم‌کردن بازار محصولات از ورزشکاران استفاده می‌کنند.
- Bankers have visited Tehran to tout for investment.
- بانکداران برای جلب سرمایه‌گذاری از تهران دیدن کرده‌اند.
- A man who touts tickets for a living.
- مردی که برای امرار‌معاش در بازار سیاه بلیط‌فروشی می‌کند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد tout

  1. verb brag about, show off
    Synonyms: acclaim, ballyhoo, boost, give a boost, herald, laud, plug, praise, proclaim, promote, publicize, push, steer, tip, tip off, trumpet
    Antonyms: conceal, hide

ارجاع به لغت tout

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tout» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tout

لغات نزدیک tout

پیشنهاد بهبود معانی