فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Tousled

ˈtaʊzəld ˈtaʊzəld
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • adjective
    ژولیده، به‌هم‌ریخته، آشفته
    • - He came to breakfast, all tousled, in last night's clothes.
    • - او ژولیده و با لباس‌های شب قبل به صبحانه آمد.
    • - A small tousled head appeared in the doorway.
    • - شخصی با سری کوچک و موهای ژولیده در جلوی در پیدا شد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد tousled

  1. adjective disarrayed
    Synonyms: beat-up, dirty, disarranged, disheveled, disordered, grubby, messed-up, messy, mussed-up, ruffled, rumpled, sloppy, tangled, uncombed, unkempt
    Antonyms: kempt, neat, ordered

ارجاع به لغت tousled

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «tousled» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/tousled

لغات نزدیک tousled

پیشنهاد بهبود معانی